بدون عنوان
تسلی خاطر...
همین
دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
.
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا سر همه سمع و بصر شدم
...
.....بعضی وقتا خییییلی تنها میشم....
.....دقیقا مثل الان........
دیگه فک میکنم سخت تر از قبل شدم ...
از هر نظر...
.....بچه های کلاس میگن محدثه نفوذ ناپذیر شدی
.
پ.ن:.....
.
.
.
خسته شدم از این همه فاصله
.
.
.پ.ن: خیلی سخته بخوای این همه حرف نگفته تو ذهنتو جمع کنی تا در حد یک خط بخوای بنویسی.....فقط میدونم
.
سخته
سخته به فکر
سخته به فکر کسی باشی
سخته به فکر کسی باشی که به فکرت
سخته به فکر کسی باشی که به فکرت نیست....
میل من سوی وصال و
قصد او سوی فراق
.
.
هیچی بد تر از این نیس که بزنن تو ذوقت...
بشینی یک هفته واسه خودت برنامه ریزی کنی و و با شوق درس بخونی که هفته دیگه میبینیش بعد یک دفه ور داره تو روت بگه من که نیستم........😢😢
مثل گذشته دوری و شاید دوستی....💔
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه
زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه درساختهای یعنی چه
شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای
قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداختهای یعنی چه
سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آختهای یعنی چه
هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باختهای یعنی چه
حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداختهای یعنی چه
حافظ