درخت «باور» من برگ و بار و سایه ندارد«دروغ» هرچه که باشد، اساس و پایه نداردچه باوریست که چون «کوزه شکسته» در آتشبرای شعله شدن هم خمیرمایه نداردچنین که یافته ام دشمن حقیقی خود رادلم به غیر «خود» از هیچکس گلایه نداردبه استخاره سراغ از دلم مگیر که عمریستکتابی ام که به غیر از عذاب، آیه نداردبرای صحبت آیینهها به سنگ بیندیشصریح باش، که دل طاقت کنایه ندارد
پاسخ:
زیبا بود ممنون🙏
ارسال نظر
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند. اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.